تمدن نوین اسلامی از مرحله جنینی و نوزادی عبور کرده است

به گزرش ستاد خبری هفته علمی تمدن نوین اسلامی به نقل از طلیعه؛ نشست خودآگاهی تمدنی با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری دانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع) در پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(ع) برگزار شد. این نشست از سلسله بحثهای فرایند تحقق تمدن نوین اسلامی است که در پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(ع) آغاز شده است.

در ادامه گزارش سخنان حجت الاسلام محسن الویری دانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع) از نظر می گذرد:

ضرورت پرداختن به مباحث تمدنی در عصر کنونی

پیش از ورود به بحث، اشاره به یک پرسش مهم شاید ضروری باشد. با توجه به مسائل اخیر در کشور ما و بیم و هراس هایی که به صورت طبیعی در باره سرنوشت انقلاب و نظام در دلها ایجاد می­ کند، شاید تشکیل چنین جلساتی و سخن گفتن از ایجاد یک تمدن جدید و بایستگی­ های آن، یک امر خیال ­پردازانه و غیرواقعی به نظر برسد. این پرسش بارها مطرح شده است که در شرایطی که ما هنوز از حل مشکلات پیش ­افتاده و اولیه مانند درست رانندگی کردن و مسائلی جدی­تر مانند ایجاد رونق اقتصادی و یا ایجاد فضایی مناسب برای احساس آزادی بیان، باز مانده­ایم، سخن گفتن از ایجاد یک تمدن بزرگ که لازمه آن پیشرفت در ابعاد مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن است چه توجیهی دارد؟

این ابهام مربوط به وقتی است که ما نگاه مان را معطوف و محدود به داخل ایران کرده باشیم. وقتی به جهان اسلام نگاه می­ کنیم عوامل نگران­ کننده و ابهام ­آفرین و شک ­برانگیز خیلی بیشتر می ­شود. از یاد نبریم که شعار ما تمدن نوین اسلامی است نه تمدن نوین ایرانی، و تمدن اسلامی بدون مشارکت گسترده و هم دلانه همه مسلمانان با ملیت های متعدد و مذاهب مختلف و گرایشهای کلامی گوناگون مطلقا امکان تحقق ندارد؛ ولی در حال حاضر کسی نمی ­تواند وضعیت نابسامان جهان اسلام و اختلاف ها و جنگ ­افروزی ها و پنجه بر روی هم کشیدن‌ها را انکار کند.

پیش از پاسخ تحلیلی به این پرسش مناسب می ­دانم مروری تاریخی بر جهان اسلام پیش از رونق و شکوفایی تمدن پیشین اسلام داشته باشم.

ما بر این باوریم که تمدن پیشین اسلامی را پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) بنا نهادند. اگر شکوفایی تمدن پیشین اسلامی از قرن سوم به بعد بدانیم، فاصله رحلت پیامبر(ص) در آغاز سال یازدهم قمری تا روی کار آمدن مأمون در سال ۱۹۸ ق. یک بازه زمانی ۱۸۸ ساله است.

باور ما شیعیان این است که بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص)، سرنوشت جهان اسلام به گونه­ ای دیگر رقم خورد و همان روزهای نخست رحلت پیامبر(ص) یک ظرفیت بزرگ برای ژرفا و سرعت بخشیدن به تمدن اسلامی و اسلامیت تمدن از دست رفت.

افزون بر اختلاف اولیه در جانشینی پیامبر(ص)، پدیده پیامبران دروغین و نیز شورشهای گوناگون در گوشه و کنار قلمرو اسلامی در عصر خلیفه اول، قتل خلیفه دوم، سوم و چهارم، انحراف دوران عثمان، جنگهای داخلی دوران امام علی، روی کارآمدن بنی امیه اسلام ستیز و قیام ها و وشورش های مکرر دوران اموی نشان می دهد که به لحاظ سیاسی و اجتماعی، در سده اول هجری جهان اسلام روزگار آرامی را سپری نمی ساخت. سده دوم هم شرایطی بهتر از سده اول ندارد؛ شهادت امام باقر تا امام کاظم(علیهم السلام) و قتل زید بن علی بن حسین در سال ۱۲۱ ق. و خونهای زیاد و آشوبها و اختلالات زیادی که با سقوط بنی امیه و روی کار آمدن عباسیان پدید آمد و جدا شدن بخش اندلس از پیکره واحد جهان اسلام در سال ۱۳۶ ق. و کشته شدن ابومسلم در سال ۱۳۷ ق. و ماجرای برامکه و جنگیدن رو در روی امین و سپاه مأمون، بخش محدودی از نابسامانی های این دوره است.

وقتی به صحنه جهان اسلام می ­نگریم، مشاهده می­ کنیم که در این دو قرن تقریبا همواره شاهد اختلافها و از دست رفتن فرصتها و نزاع ها و کشتارها و خرابی ها بوده­ایم؛ اما زیرساختهای تمدن بزرگ اسلامی در همین دوره پدید آمد:

  • عمومیت یافتن دغدغه دین داشتن و سودای دینی زیستن که از مهمترین عوامل اسلامی بودن تمدن بزرگ که پدید آمد به شمار می­رود در این دوره محقق شد؛
  • میراث بزرگ مکتب اهل بیت علیهم السلام و همه قال الباقر ها و قال الصادق ها متعلق به همین دوره است؛
  • یکپارچگی زبانی جهان اسلام و فراگیر شدن زبان عربی که به دلیل ممکن ساختن هم افزایی علمی و فرهنگی از جمله مهمترین عوامل پدید آمدن تمدن بزرگ اسلامی است در همین مقطع زمانی و در نیمه دوم قرن اول هجری محقق شد؛
  • نهادینه شدن علم و علم­دوستی در سراسر قلمرو اسلامی مربوط به همین دوره است؛
  • پیدایش مذاهب اصلی فقهی و نحله­های کلامی در همین دوره اتفاق افتاده است؛
  • تدوین بخش قابل توجهی از جوامع حدیثی محصول این دوره بزرگ تاریخی است؛
  • انتقال میراث ایرانی به زبان عربی؛ تأسیس بیت الحکمه که مهمترین آثار یونانی را به زبان عربی ترجمه می­کرد متعلق به همین دوره است؛
  • بازتعریف ساختارها و تشکیلات حکومتی و مستقر شدن یک تشکیلات سیاسی و دیوان سالاری چابک و کارآمد مثل برید و خراج و حسبه در همین دوره واقع شد.

این نگاه تاریخی به ما نشان می ­دهد که هر چند حکومت و صحنه سیاست نقش مؤثر و غیرقابل انکاری در فرایند شکل­ گیری و تداوم یک تمدن دارد، ولی یکسان ­پنداری سیاست با تمدن و حکومت با تمدن هم کار درستی نیست و این دو با هم مساوی نیستند. تمدن گستره­ای وسیع دارد و همه ابعاد و اضلاع یک جامعه را در برمی­گیرد ولی حکومت تنها یک بعد و یک جزء از جامعه تمدن یافته و البته یک رکن بسیار مهم و اساسی آن است.

نتیجه­ ای که از این بررسی تاریخی که قابل تعمیم بر همه تمدن های دیگر هم هست می ­توان گرفت این است که وقتی اصول و پایه ­های اندیشه ­ای یک تمدن از استواری لازم برخوردار باشد و خطوط کلی آن درست تنظیم شده باشد، وقتی از مرحله جنینی و کودکی عبور کند، دیگر نارسایی‌های طبیعی و متعارف بیرونی و درونی بر رشد او اثر تعیین­ کننده نمی­ گذارد و او با وجود سختی­ها و ناملایمات بیرونی و نارسایی ها، از رشد اصلی خود بازنمی ­ماند. ما این مرحله قوام یافتن یک تمدن را مرحله جبری آن می ­دانیم به این معنی که وقتی تمدن به چنین مرحله­ای برسد دیگر تصمیم های خرد و کلان این فرد و آن فرد نمی تواند مسیر اصلی یک تمدن را متوقف سازد.

برداشت بنده این است که تمدن نوین اسلامی هم از مرحله جنینی و نوزادی خود عبور کرده است و به آن اندازه قوام و استحکام و استواری پیدا کرده است که دیگر مشکلاتی مانند اختلافات داخلی یا حتی جا به جایی دولتها تغییری اساسی در مسیر حرکت آن ایجاد کند.

تحقق هر چه بیشتر و بهتر این تمدن نوین اسلامی بایستگی هایی دارد. مراد از بایستگی ها لوازم و اقتضائاتی است که با رعایت آنها تمدن آسان تر و سریعتر مراحل رشد خود را طی خواهد کرد. روح جمعی داشتن، همگرایی، نقدپذیری و مانند آن نمونه بایستگی هاست. به نظر می­ رسد یکی از بایستگی های تحقق تمدن نوین اسلامی خودآگاهی تمدنی است.

خودآگاهی تمدنی

مراد از خودآگاهی تمدنی یعنی نگاهی به تمدن و درکی از تمدن که دارای این ویژگی ها باشد:

  • آگاهی از آگاهی تمدنی، توجه یافتن به آگاهی های تمدنی
  • نگاه بیرونی به آگاهی های تمدنی
  • علم حصولی به درک حضوری از تمدن­ و تمدن­اندیشی
  • متوجه موقعیت خود بودن
  • متوجه برداشت هایی که از کار ما می­ شود بودن
  • متوجه اهمیت کار خود و پیامدهای آن بودن

سنجش و تقویت خودآگاهی تمدنی

برای سنجش و یا تقویت خودآگاهی تمدنی می توان مانند روانشناسان پرسش هایی را طراحی کرد:

  • درک یا برداشت یا تعریف من / ما از تمدن و تمدن نوین اسلامی
  • احساس من / ما نسبت بهتمدن نوین اسلامی
  • سهم من / ما در ایجاد تمدن نوین اسلامی
  • مشکلات و ناتوانی های من / ما در ایجاد تمدن اسلامی
  • عوامل تشویق کننده من / ما برای مشارکت بیشتر
  • عوامل بازدارنده من / ما از مشارکت بیشتر
  • مهمترین ابهام های من / ما در زمینه تمدن نوین اسلامی
  • پاسخ من / ما به چیستی “نه تمدن نوین اسلامی”
  • آرزوهای من / ما درباره تمدن نوین اسلامی

انتهای پیام/