تمدن نوین اسلامی، مرتبهای از حیات طیبه و راهحل بحرانهای جهان
به گزارش دبیرخانه هفته علمی تمدن نوین اسلامی؛ نشست سومین هفته علمی تمدن نوین اسلامی با موضوع «معیارهای اساسی سبک زندگی مطلوب در تمدن نوین اسلام» صبح امروز ۸ اسفندماه با حضور و سخنرانی حجج اسلام علی ذوعلم، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و غلامحسن محرمی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، حجتالاسلام والمسلمین ذوعلم بیان کرد: بحث تمدن نوین اسلامی به عنوان یک هدفی که برای انقلاب اسلامی ترسیم کردهایم، پنجمین مرحله از مراحلی است که در چارچوب مفهومی ارائه شده توسط مقام معظم رهبری است، یعنی جامعه در گام نخست انقلاب کرد، در گام دوم نظام اسلامی را شکل داد، در گام سوم دولت اسلامی باید شکل بگیرد، در گام چهارم یک جامعه اسلامی باید تشکیل شود و در گام پنجم باید به تمدن نوین اسلامی برسیم.
وی در ادامه افزود: از این گامها، انقلاب را با موفقیت در تحقق اهدافی که داشت، یعنی تحقق استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی پشت سر گذاشتیم، در مرحله نظامسازی توانستیم نظام جمهوری اسلامی را بر مبنای تکیه بر آرای مردم و حاکمیت مبانی اسلامی تحقق بخشیم که نظام جمهوری اسلامی ایران یک مدل جدیدی بود در نظامهای سیاسی که در کشور ما تحقق پیدا کرده است و اکنون در مرحله تکمیل اسلامیت دولت هستیم که مقدمه جامعه اسلامی است و بعد باید به تمدن نوین اسلامی برسیم، در حال حاضر ما به سمت تمدن نوین اسلامی حرکت میکنیم و امروز در مرحله گفتمانسازی قرار داریم.
ذوعلم بیان کرد: بحث بنده بیش از این که بحث فلسفی باشد، ناظر بر ترسیم نگاهی است که ما در تمدن نوین اسلامی خواهیم داشت و به این معنا است که باید تلاش کنیم، این شاخصها در جامعه تحقق یابد، چون تحقق معیارها دفعی نیست و با فرهنگسازی درست این معیارها شکل میگیرد، اگر امروز روی این معیارها فکر میکنیم، یعنی در جامعه امروز هم باید این معیارها را پیدا کنیم.
وی در ادامه تصریح کرد: بحث بنده سرفصل کلی دارد و آن این که تمدن نوین اسلامی تحقق یک مرتبه از حیات طیبه است، حیات طیبه یعنی زندگی پاک، زندگی پاک از شرک که در نگاه اسلام مبدا همه ناکارآمدیها و تبعیضها و مشکلات و عدم اعتقاد به توحید عملی است، لذا پاک شدن از شرک و ظلم و تبعیض و فقر و ریا و تظاهر و فریب و تزویر و نفاق و حرص و پاک بودن از نادانی و بیخردی مؤلفههایی است که در تمدن غربی مولفههایی در مقابل اینها مطرح میشود.
ذوعلم گفت: یعنی امروز زندگی غربی و سبک زندگی غربی که بر اساس جدایی از توحید شکل گرفته، زندگیای است مبتنی بر حرص نسبت به مال و قدرت و شهوت و زیادهخواهی و همان چیزی است که به عنوان اخلاق سرمایهداری مطرح میشود. آن زیادهخواهی هم متکی بر استعمار و سلطهگری در عرصههای مختلف است، در برابر آن اوصاف حیات طیبه و زندگی مطلوب در تمدن نوین اسلامی، باید فاصله خود را با شاخصهای کنونی غربی هم تبیین کنیم، چون بدون ترسیم این فاصلهها نمیتوانیم خط روشن تمایز زندگی اسلامی را با غرب ترسیم کنیم.
وی در ادامه افزود: یک سوال مهم این است که وجوه تمایز زندگی مطلوب با آن وضع موجود در غرب چه وجوهی است؟ و ما چه ابعادی از غرب را رد میکنیم و چه ابعادی را تایید میکنیم؟ اگر بخواهیم در چارچوب ادبیات اسلامی سخن بگوییم و از ادبیات امام راحل (ره) مدد بگیریم، ایشان دو کلید واژه اساسی را مطرح میکنند که آن دو کلید واژه که نشان دهنده وضعیت کنونی زندگی غربی است عبارت از ظلم و ظلمت هستند.
ذوعلم بیان کرد: امام راحل معتقدند آنچه که بشر گرفتار آن است، امروز در جاهلیت مدرن گرفتار و دیروز هم در جاهلیت اولی گرفتارش بود این دو است، مراد از ظلم هم ظلم در باروها و ظلم در ارزشها است، وقتی که تبعیض یا تباهی و فساد یا سطلهگری مطرح باشد اینها همه شاخههای ظلم است و ظلم نیز در عرصه شخصی و هم ملی وجود دارد، نظام سرمایهداری جلوهای از ظلم است، همچنین در عرصههایی که روابط غیر عادلانه بین کشورها وجود دارد این هم ظلم است.
وی تصریح کرد: مراد امام از ظلمت در مقابل نور و آگاهی است، یعنی آن حالت را امام تعبیر به ظلمت میکنند که عبارت از فاصله گرفتن از فطرت و باورهای گرایشهای متعالی انسانی و گرفتار نادانی شدن و پرهیز از استفاده از تعالیم انبیاء الهی و فاصله گرفتن از منبع وحی به عنوان منبع دانش مطلق برای حل مسائل انسان و لایههای مختلف اینها است، در واقع تفسیر ظلمت این است، در مقابل ظلم و ظلمت است که حرکت انبیا نیز شکل گرفته است و به دنبال این بودند که بشر را به دانایی علم و عدل و عدالت در معانی و سطوح مختلف برسانند.
ذوعلم گفت: لذا اگر بخواهیم در این ادبیات برگرفته از امام بحث را ترسیم کنیم، میتوان گفت: زندگی مطلوب در تمدن نوی مبتنی بر علم و دانایی و دانش و ثانیا مبتنی بر عدالت در عرصههای مختلف اقتصادی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی است که تعاملات ملی و جهانی را نیز شامل میشود. این مدل مفهومی اگرچه ساده است، اما بسیار ریشهدار است و آن خط فاصله و تمایز بین تمدن نوین اسلامی و مدرن غربی را نشان میدهد، تمدن غربی مبتنی است بر ظلم و ستم در دوره استعماری که وجود داشت که توسعه یافت و در شکل استعمار جدید که در قرن نوزده و بیست شکل گرفت و در شکل استعمار فرا نو که غرب تلاش میکند با برتری طلبی و استکبار و تکاثر، برابری و عدالت را در ارتباطات جهانی و عدالتخواهی را در همان مورد سرکوب کند.
وی در ادامه افزود: امروز مسئله انقلاب و جهان غرب روی عدالت خواهی میتواند تعریف شود، آنچه که انقلاب به دنبال آن است این که همه ملل حق دارند که از مواهب طبیعت یکسان برخوردار باشند و حق دارند در ابعاد علمی و فرهنگی پیشرفت کنند، ولی نظام سلطه با صورتبندی که خودش در جهان ایجاد کرده و کشورهایی را به عنوان پیشرفته تعریف کرده، یک شکل ساختاری را در سطح جهان تثبیت کرده و نمونه این ظلم را در حق وتوی آنها میبینیم که برای خود قائل هستند. در شعارهایی که روسای جمهور آمریکا و … بیان میکنند به خصوص در عرصه رسانه، امروز شاهد ظلم آشکار هستیم که صرفا به خاطر برخورداری از ابزارهای پیشرفتهتر به خودشان حق میدهند که فرهنگ خود را دیگران تحمیل کنند و سعی کنند که یک نوع آمریکاییسازی را ایجاد کنند.
ذوعلم بیان کرد: لذا این بُعد عدل است که در تمدن نوین اسلامی یک رکن است و بُعد علم و آگاهی و عقلانیت در مقابل ظلمت و نادانی و محدودیت اطلاعات و انحصار اطلاعات و دانش و معرفت و این که غرب خود را به عنوان تنها بازتولید دانش معتبر تلقی میکند، امروز در کشورهای زیر سلطه هم این نکته وجود دارد که آنچه غرب میگوید علم است، در واقع همان علم است. غرب این انحصار را قائل شد که خودش تعریفی از علم ارائه کند و علم را معتبر بداند که در فرایند تمدنسازی غربی امروز شکل گرفته است، لذا انبیا آمدهاند که با ظلم و ظلمت مبارزه کنند و علم و آگاهی و عدل را در مقابل ظلم مستقر کنند، تمدن نوین اسلامی هم که تداوم انقلاب است باید این مسیر را طی کند. آن الگوی مفهومی که میتواند تمایز را نشان دهد این مدل مفهومی است که تمایز انقلاب با سایر انقلابها را هم نشان میدهد، انقلاب اسلامی بر اساس آگاهی و عقلانیت و عدالتخواهی بود و عنصر مجاهدت و تلاش هم در همین راستا است.
وی در ادامه افزود: نکته تکمیلی این که، در مقایسه با تمدن جدید غربی، تمدن نوین اسلامی با همین فناوریها و استفاده از تجربههای بشری و با شاخص قرار دادن آن شاخصهایی که در زندگی مادی مورد نظر غرب است و بدون نفی آنها، جایگاه این شاخصها را ذیل عدالت تعریف میکند، لذا رفاه در تمدن نوین اسلامی میشود رفاه عادلانه و فناوری میشود یک فناوری مبتنی بر عدالت اخلاقی برای همه کشورها، آن شاخصهای پیشرفت در سازندگی و معماری هم اینگونه تعریف میشود و مدیریت نیز مدیریت مبتنی بر عدالت و عقلانیت خواهد شد، اگر این تمایز را بتوانیم خوب تبیین کنیم، یک تصویری از معیارهای اساسی زندگی مطلوب در قالب پنج کلید واژه که عبارت از عقل، ایمان، علم، عمل و اخلاق است را میتوان ارائه داد.
وی در ادامه افزود: در حقیقت امروز دانشی که در غرب وجود دارد مبتنی بر عدالت و اخلاق نیست، مبتنی بر ایمان نیست، اگر این علم و فناوری مبتنی بر عقلانیت فطری قرار گیرد و خاستگاه ایمانی داشته باشد و یا مبتنی بر اخلاق و عدالت باشد میشود همان علم مطلوب که در تمدن نوین اسلامی که به آن نیاز داریم.
ذوعلم گفت: بر اساس آیه «یوتی الحکمه من یشاء» این حکمت جنبه فردی ندارد بلکه در بعد نظری و عملی بسط اجتماعی مییابد و در آن زندگی مطلوب در تمدن نوین اسلامی متبلور میشود، انقلاب اسلامی یک انقلاب عقلانی بود، نظام اسلامی حکمی و عقلانی است، آن زمانی به دولت مطلوب میتوانیم برسیم که دولت مبتنی بر عقلانیت و عدالت را شکل دهیم، دولت اسلامی به این معنا جامعه سالمی را شکل میدهد که در آن جا و در بُعد عملی و اسلامی، در زندگی اجتماعی ما تبلور مییابد و تبعیض و فقر و ظلم و … منتفی میشود.
ذوعلم گفت: در تمدن نوین اسلامی این سبک زندگی اسلامی نهادینه سازی میشود و بسط مییابد، این تمدن و زندگی مطلوب میتواند جوامع غیر مسلمان را هم تحت تاثیر خود قرار دهد و آنها را هم از ظلم و … نجات دهد و ما با این چارچوب مفهومی میتوانیم به یک نگاه عمیقتری به تمدن نوین اسلامی برسیم.
در ادامه این نشست نوبت به حجت الاسلام و المسلمین محرمی رسید، وی در ابتدا بیان کرد: نقد محتوایی ندارم و بیشتر نقدها برای تکمیل شکلی بحث است، یک مطلبی که سؤال داریم این است که هدف را آقای ذوعلم نفرمودند، زندگی مطلوب اسلامی به چه سمت باید برود و آن هدف برای ما مطلوبیت را مشخص میکند و اینجا باید بگوییم که صراط مستقیم مغفول مانده، که اگر در این صراط باشیم به ژندگی مطلوب میرسیم.
وی در ادامه افزود: در صراط مستقیم قرار گرفت نیز به معنای عمل است و نتیجه این میشود که به حیات طیبه میرسیم و حیات طیبه هم ما را به سعادت اخروی میرساند و در اینجا این بحث مطرح میشود که ایمان و عقل چه نقشی را ایفا میکنند؟ و ابزارهای قرار گرفتن در صراط مستقیم چیست؟ آیا با عبادت میتوان رسید؟
محرمی گفت: دوم این که ایشان در این مطالبی که فرمودند: در مورد نظام سلطه، سبک زندگی سیاسی و تعاملات اجتماعی و بین دوَلی، اینها همینطور باید باشد و انقلاب برای همین شده است، اما سبک زندگی فردی چه میشود؟ انقلاب فقط برای حکومت درست کردن پدید نیامده است و حکومت وسیلهای برای به سعادت رساندن مردم است.
وی در ادامه افزود: در انقلاب هم کم گذاشتهایم، نظام غربی در کشور ما آمده و سیستمی را ایجاد کرده و ما با این سیستم مشکل داریم و این سیستم با ما مبارزه میکند، اما مطلب دیگر این که ایشان به تمدن گذشته اشارهای نداشتند، چطور میتوانیم بدون گذشته جلو برویم، آیا گذشته هیچ تمدن اسلامی وجود نداشته است؟ به گذشته بد بین هستیم، بله پادشاهی بوده است، اما تمدن را شاه درست نکرده است، بلکه متفکران درست کردهاند.
محرمی گفت: ایشان مطلبی را فرمودند که بازیافت علم غربی میتواند ما را به تمدن نوین اسلامی برساند، اما سؤال اینجا است که کدام علم را باید بازیافت کنیم؟ باید همه علوم انسانی را بازیافت کنیم؟ منظور کدام علم است؟ یا در بسیاری از چیزها نمیتوانیم به تمدن خود برگردیم، آیا منظور همان تکنولوژی است؟ آیا مدرنیسم را باید بازیافت کنیم؟ آیا ما موظف هستیم که تمام سیستمهای غربی را بازیافت کنیم؟ آیا الآن که شیوه روش آموزش غربی را باید بازیافت کنیم این شیوه آموزش آیا موفق بوده است؟ و شیوه اسلامی ناموفق بوده است؟ آیا نباید به گذشته نگاهی کنیم؟ چرا باید بازیافت کنیم؟ این در حالی است که شیوههای خود ما را گاهی کشورهای دیگر از ما میگیرند.
وی در ادامه افزود: ایشان تکنیک پیادهسازی حیات طیبه و بعد پنج کلیدواژه را فرمودند که عالی است، اما آیا نمیتوان گفت: اینها معیارهای اساسی هستند؟ در علم باید بحث شود که اسلامی کردن علوم غربی میشود یا نمیشود؟ اسلام خودش در اینها حرف دارد و اگر یک مقدار حرفهای اسلامی را بتوانیم بسط دهیم راهکار برای آن وجود دارد.
در ادامه نشست ذوعلم در مقام پاسخ و جمعبندی بیان کرد: در مورد هدف درست فرمودند، تلقی بنده این بود که هدف شکلگیری تمدن نوین اسلامی دستیابی به حیات طیبه است و در این حیات طیبه این مفهوم نهفته است که به معنای زندگی عاری از شرک و گام نهادن در صراط مستقیم است. نکته بعدی این که عقل و ایمان و عمل مقدمه رسیدن به حیات طیبه است، عرض میکنم که هم مقدمه و هم هدف میانی است، یعنی برای ایمان فقط جنبه ابزاری قائل نیستیم، اما قبول داریم که اینها جنبه واسطهای هم دارند، اما نمیتوانیم واسطهای تلقی کنیم، اینها ارزشهای اساسی ما است.
وی در ادامه افزود: نکته دیگر سبک زندگی فردی است، چون در مورد معیارهای اساسی حرف میزنیم یک زندگی خردمندانه و خردورزانه و مومنانه و اخلاقی و توأم با تلاش و کار و عالمانه منظور است که این همان سبک زندگی مطلوب است که باید بدان برسیم، مقولاتی مانند رفاه و … نتیجه این خواهد بود، مشکل ما این است که عنصر تلاش و مجاهدت بسیار ضعیف است و گویا دچار یک نوع تنبلی ملی هستیم، لذا یک سبک زندگی اسلامی یعنی مجاهدانه و با تلاش مومنانه که آن نتایج را هم خواهد داشت را تمدن نوین اسلامی ایجاد میکند، بر خلاف تمدن غرب که وعده بهشت روی زمین را میدهد، اما تمدن نوین اسلامی با این عناصر است که زندگی پاک را تامین میکند.
وی در ادامه افزود:، اما این که از تمدن گذشته چه استفادهای میکنیم باید عرض کنم که، آن چه از میراث علمی و معرفتی از تمدن گذشته به ما رسیده نه به حیث این که به گذشته تعلق دارد، بلکه به حیث این که دانشی دارد، میتواند کمک کند، قطعا فلاسفه را داشتهایم، اینها میتواند کمک کند و بر این ریشهها بنیان خود را استوار میکنیم، اما به عنوان دانشهای معتبر کمک میکنند پس به این معنا نیست که بر آن چه میراث قبل بوده متوقف شویم، خیر باید با تولید دانش از منابع معرفتی برای خودمان که منبع نقل و روایات و قرآن است استفاده کنیم.
ذوعلم گفت: برساختن و شکلگیری تمدن نوین اسلامی بر مبانی معرفتی اسلامی ما استوار است که این منابع ما عقل و نقل است و در بخش عقل دانش بشری هم قرار دارد که در آن چارچوب غنیسازی میشود و غرض این بود که نباید تقلید کنیم و نمیتوانیم فناوری غرب را دربسته استفاده کنیم و آنها به دنبال همین هستند که دانش غرب به عنوان تنها راه تمدنسازی است، در مقابل این القا حرفمان این است که دانش غرب را کنار نمیگذاریم، بلکه آن را بازسازی میکنیم.
وی در ادامه افزود: لذا در علوم انسانی هم ممکن است از تجارب غرب استفاده کنیم، اما نه در چارچوب مفهومی آنها بلکه در چارچوب مفهومی که خودمان داریم، فناوری را خیلی راحتتر میتوانیم استفاده کنیم و حتی میتوانیم یادگیرنده باشیم، اما در مورد علوم انسانی هم میتوانم از تجربه آنها در نوع مدیریت علم استفاده کنیم، چون تجربه بشری است، در علوم انسانی به هیچ وجه نمیتوانیم مبانی نظری و انسانشناسی غربی را قبول کنیم و این که قابل قبول نیست نیز با تکیه بر عقل است نه این که متعصب باشیم. اگر منبع عقل و علم را کما هو حقه استفاده کنیم، توضیح میدهیم که مبانی انسانشناختی آنها ناقص است و اگر از علوم انسانی اسلامی سخن میگوییم، علوم انسانی اسلامی است که میتواند بحران غرب را هم حل کن، تمدن نوین اسلامی فقط راه حل برای عبور از بحرانهای اسلام نیست، بلکه برای عبور از بحرانها در عرصه جهانی است.
ذوعلم گفت: در تمدن نوین اسلامی در صدد ارائه راه حل برای برون رفت از بحرانهای تمدنی هستیم که بحرانهای تمدنی غربی را هم که خودشان اذعان دارند مانند بحران اخلاقی و محیط زیست و …، که ناشی از تمدن غربی است را نیز حل میکند. رهبر انقلاب هم به درستی فرمودند که تمدن جدید غربی با تکیه بر زور سعی کرد تمدن خود را اشاعه دهد، اما تمدن نوین اسلامی از راه گسترش عقلانیت و ارائه یک نمونه جامعه و دولت الگو این را ارائه میدهد.
انتهای پیام/