ضرورت استفاده از مختصات رویکرد تمدنی برای تحلیل مسائل اجتماعی
به گزارش روابط عمومی هفته علمی تمدن نوین اسلامی؛ دکتر محمدرضا بهمنی مدیر گروه پژوهشی مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۰ اسفندماه در جمع مبلغین دفتر تبلیغات اسلامی واحد اصفهان، به ارائه سخنان خود با موضوع مختصات رویکرد تمدنی پرداخت که گزارشی از آن در ادامه از نظر می گذرد:
بیان مسئله
در یک گونه شناسی کلی، برای مطالعات تمدنی در کشور دو گونه را میتوان برشمرد. نخست این که بخشی از مطالعات تمدنی با دغدغه مراکز و پژوهشگران تاریخ به موضوعات تاریخ تمدن اقبال بیشتری نشان داده و به مطالعه عوامل حدوث، بقاء و زوال تمدنها پرداختهاند. میتوان گفت در این گونه از مطالعات تمدنی در کشور، اساساً مطالعات تمدنی را قسمتی از مطالعات تاریخی میدانند.
بخشی قابل توجهی از آثار تمدنی و جمعی از شخصیتهایی که ورود به موضوع تمدن داشتهاند به این گونه از مطالعات تمدنی تعلق دارند.
گونه دوم از پژوهشها و مطالعات تمدنی نیز قابل شناسایی و توصیف هستند که از حیث مفهوم شناسی به بررسی و تعریف «چیستی تمدن» پرداختهاند. در این گونه از مطالعات تمدنی، هم گرایشهای «واژهشناسانه» و هم گرایشهای «ماهیتشناسانه» در موضوع تمدن وجود دارد.
در واژهپردازی تمدن، در کنار بررسی چیستی تمدن، به بررسی چیستی فرهنگ و نسبت آن با تمدن نیز پرداخته شده است. همچنین صاحبان گرایشهای ماهیتشناسانه در بررسی چیستی تمدن به عناصر درونی تمدنها پرداختهاند. ازجمله این که عناصری مانند؛ اخلاق، دین و زبان چه نقش و جایگاهی در تمدنها دارند.
به هر حال با این مرور گذرا به گونه های تمدنپژوهی و از باب مسئلهشناسی اشاره به این دو نکته ضروری است: اول این که تنوع نگاه به مطالعات تمدنی منحصر به کشور ما نیست و اساسا دغدغه اندیشمندان در عرصه مطالعات تمدنی را در چنین گونهشناسیهایی میتوان ردیابی کرد.
نکته دوم که در واقع مسئله این مقاله است و آن این که، یک ویژگی مشترک برای تنوع گونههای مطالعات تمدنی در عرصه پژوهشی کشور قابل ذکر است و آن «غلبه بعد نظری و تئوریک در مطالعات تمدنی» است.
به عبارت دیگر، تمدن به عنوان یک موضوع و بیشتر از بعد نظری و انتزاعی در دستور کار مراکز علمی و پژوهشی قرار گرفته است و این در حالی است که در سیر تکوین مطالعات تمدنی در دهههای اخیر، نگرش نوپیدایی مورد توجه قرار گرفته است که میتوان آن را «انضمامی و عینیتگرایانه شدن مطالعات تمدنی» نامید.
در این گونه از مطالعات، تمدن به مثابه رویکرد و رهیافت تحلیل و بررسی رویدادها و پدیدههای جاری در جوامع تعریف می شود. با این توصیف، نگارش این مقاله، تلاشی برای تبیین و تقویت یک نگرش بدیل در قبال نگرش مرسوم در حوزه مطالعات تمدنی محسوب میشود که در آن مطالعات تمدنی، از نوع مطالعات نظری و انتزاعی صرف به سوی مطالعات عینی و انضمامی حرکت کرده است.
لذا در این کرسی، با مروری بر گونههای تمدنپژوهی، تلاش شده است با مضمونشناسی آن گونهها، یک تحلیل و طبقهبندی از سیر تکوین مطالعات تمدنی ارائه شده و بر این اساس، مختصات مفهومی «رویکرد تمدنی» شناسایی و تبیین شود.
روش تحقیق
روش مورد استفاده برای بهرهبرداری از منابع مورد مطالعه جهت گونهشناسی و بررسی سیر تکوین مطالعات تمدنی، روش تحلیل مضمون بوده است. تحلیل مضمون، روشی برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در دادههای کیفی است.
این روش، فرایندی برای تحلیل دادههای متنی است و دادههای پراکنده و متنوع را به دادههای غنی و تفصیلی تبدیل میکند. مراد از شناخت مضمون یا تم در دادههای مورد بررسی، یافتن مفاهیم مرتبط با سؤالات تحقیق است که قابلیت تبدیل شدن به یک الگوی مفهومی و پاسخیابی ناظر به سئوالات تحقیق را داشته باشند.
خوانشی از مضامین کلیدی در تمدنپژوهی
بنابر بازشناسی و توصیف گونههای مطالعات تمدنی در بررسی مفهومی و اصطلاحی تمدن، دو مقوله مفهومی را میتوان از هم تمیز داد. مقوله اول؛ تمدن به مثابه یک موضوع اجتماعی و مقوله دوم؛ تمدن به مثابه یک رویکرد.
نگارنده معتقد است، تعیین مولفهها و مختصات رویکرد تمدنی، از رهگذر تحلیل مفاهیمی است که در مطالعات تمدن به مثابه موضوع، مورد توجه و بررسی تمدنپژوهان قرار گرفته است و لذا در یک تحلیل و طبقهبندی مفهومی، چهار مضمون کلیدی به شرح ذیل را میتوان برجسته کرد که در مفاهیم تمدن به مثابه موضوع مورد بررسی قرار گرفته است:
- اول) تمدن به مثابه «پدیدهای تاریخی»
- دوم ) تمدن به مثابه «فرآیند حرکت به وضعیت برتر»
- سوم) تمدن به مثابه «نظاموارههای زنده اجتماعی»
- چهارم) تمدن به مثابه «سلوک زیست و تعامل گروههای انسانی»
در تحقیق حاضر، محقق تلاش کرده است برای هر یک از این مضامین، شواهد و مستنداتی ارائه کرده و مورد بررسی قرار دهد. سپس با انجام تحلیلهای ثانویه، در صدد برآمده است تا با استخراج یک مدل مفهومی، مختصات رویکرد تمدنی به عنوان الگویی برای تحلیل مسائل اجتماعی را صورتبندی نماید.
یافته های تحقیق (مختصات رویکرد تمدنی)
با این توصیف، میتوان گفت، حرکت از تمدن به مثابه موضوع به طرف تمدن به مثابه رویکرد، به معنی نادیدهانگاری پیشینه مطالعاتی تمدن به مثابه موضوع نیست، بلکه از نظر نگارنده این، یک حرکت غنابخش و انضمامی کردن مفاهیم نظری تمدن است، لذا اهم مضامین مفهومی که میتواند تبیین کننده وجه تمایز رویکرد تمدنی با سایر رویکردها مانند رویکرد سیستمی بوده و در واقع به عنوان شاخصهای کلی معرف رویکرد تمدنی باشند، عبارتند از :
الف) مضامین مشترک با رویکرد سیستمی
- شناخت و لحاظ همه اجزای سیستم و نه برخی از آنها (جامعنگری)
- شناخت روابط عمودی وافقی اجزاء و عناصر (نظاموارهگی)
ب) مضامین اختصاصی رویکرد تمدنی(ارزشافزوده نسبت به رویکرد سیستمی)
- موضوعیت حرکت و پیشرفت جوامع انسانی (نگاه فرآیندی و تاریخی به تمدن)
- عاملیت گروههای انسانی در پیشرفت جوامع (نقش گروهها و نه فقط افراد انسانی در حرکت تمدنی)
- محوریت مناسبات انسانی (سبک و سلوک زیست اجتماعی) در پیشرفت جوامع (تمدن به مثابه مناسبات انسانی)
- طریقیت نظامهای اجتماعی در پیشرفت جوامع (تمدن به مثابه سازهها و نظامهای اجتماعی)
با این توصیف، میتوان گفت، رویکرد تمدنی نسبت به رویکرد سیستمی، ارزشافزودههایی دارد که عمدتاً ناظر به پیشرفت و بهبود زیست انسانی بر محور مطلوبیتبخشی به مناسبات انسانی و پایدارسازی آن مناسبات از طریق نظامها و ساختارهای اجتماعی معنا مییابد.
در این نشست حجت الاسلام دکتر محسن الویری به عنوان ناقد در جلسه حضور داشته است که رئوس نقدهای الویری عبارتند از:
١- ضرورت وجود تنوع دیدگاه در مورد چیستی تمدن ضروری است.
٢- منطق استقراء چهارگانه برای چیستی تمدن باید روشن تر ارائه شود.
٣- باید نسبت واژه رویکرد تمدنی با تعابیری مانند بینش تمدنی بررسی شود.
و پاسخ اجمالی نقدها به شرح ذیل است:
مدل مفهومی که بنده برای تبیین رویکرد تمدنی ارائه کرده ام، حاوی چند مضمون کلیدی است که از دال مرکزی تعاریف متعدد تمدن برگرفته شده است و کلیت این رویکرد عبارت است از این که: حرکت تمدنی جوامع، حرکت به سوی زندگی بهتر است و این مهم در گروه اعتلای مناسبات انسانی و ساخت یافته کردن این مناسبات است.
انتهای پیام/