الزامات شکلگیری دولت اسلامی در تکوین تمدنی جمهوری اسلامی
به گزارش ستاد خبری دومین هفته علمی تمدن نوین اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین دکتر مجتبی عبدخدایی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در هماندیشی سیر تکوین تمدنی جمهوری اسلامی ایران که روز گذشته ۴ اسفندماه در سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه هر دولتی دارای یک بنیان اجتماعی است اظهار کرد: ابتدا باید بین ۵ مقوله و مفهوم تمایز قائل شویم تا اهمیت بنیان اجتماعی در شکل گیری دولت تمدنی مشخص شود. این ۵ مقوله شامل اجتماع، جامعه، جامعه سیاسی، ملت و امت است که با ابعاد اجتماعی در تماس است.
وی گفت: اگر اجتماع را به معنی ضرورت های مادی و احساسی بدانیم که افراد را دور هم جمع می کند تا یک زندگی جمعی را شکل بدهند، جامعه دارای یک بعد عقلانی است، یعنی یک عده از انسانها به مرور زمان بر اساس تفاهمهای مشترک، پیوندهای بینشی و ارزشی و احساسی به این منطق دست پیدا می کنند که دور هم جمع شوند و در یک جامعهای را آگاهانه تشکیل دهند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: جامعه سیاسی بعدی است که این افراد از نظر بینشی و اندیشه ای به این توافق دست پیدا کرده اند که بنیان ولایت آنها بر چه اساسی استوار باشد. مثلا حقوقشان را به چه نهادی محول کنند و چه نهادی اختیار داشته باشد که این حقوق را محدود و افراد را ضابطهمند کند.
به گفته این پژوهشگر، دولت مدرن در یک نگاه حداقلی نیازمند بعدی از جامعهشناسی سیاسی هست ولی چیزی که بنیان دولت مدرن را شکل داد ابعاد سرزمینی این دولت بود. پیوند سرزمینی با بنیان های اجتماعی باعث شده اولا سرزمین و مرزها بودند که اهداف و منابع و منافع دولت را تامین می کردند، ثانیا مرزهای سرزمینی است که قلمرو مسئولیت و وظایف دولت تعیین میکند، ثالثا مرزهای سرزمینی است که منطق محاسبه و اقدامات و سود و زیاد دولتها را معلوم میکند.
وی گفت: مهمتر از همه اینکه مرزهای سرزمینی منطق خودی و غیر، یا هویت افراد را مشخص میکند. این منطق سرزمینی باعث شده که بنیان اجتماعی در دولتها به خصوص دولتهای مدرن مهم باشد اما اگر بنیان اجتماعی آنها ضعیف و شکننده بود، به نحوی جامعه بر اساس همین نیازهای سرزمینی شکل میگیرد.
حجتالاسلام عبدخدایی تاکید کرد: دولتها منتظر نمی مانند که آیا ملت و بنیان اجتماعی شکل گرفته یا اگر مرزها تشکیل شده، در درون آنها جوامع به مرور شکل میگیرد و یا اگر شکل نگرفتهاند با نمادهای ساختگی و تاریخ مجهول، اینها را به هم پیوند میدهند. این درست است که دولتها نیازمند این هستند که دارای بنیان اجتماعی باشند ولی در دولت مدرن و دولت سرزمینی آنچه که بنیانساز است مرزها و سرزمین هستند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: در دولت اسلامی و دولت تمدنی بافت اجتماعی که می خواهد فراسرزمینی حرکت کند -یعنی منطق آن منطق سرزمینی نیست- باید ببینیم چه فاکتوری بنیان جامعهسازی را برای این دولتها شکل میبخشد.
وی با بیان این که بنیان اجتماعی و جامعهسازی در دولت تمدنی و دولت اسلامی خیلی حائز اهمیت است، اظهار کرد: عقلانیت دولتهای اسلامی عقلانیت فراسرزمینی است. یعنی چیزهایی که سرزمین و مرزها به خودی خود تشکل میدهد، در دولت اسلامی چون میخواهد فراسرزمینی حرکت کند اینها باید جایگزینی دیگری داشته باشند که آن جایگزین دیگر، بافت اجتماعی قوی و مستحکم است.
وی ادامه داد: این بافت اجتماعی قوی و مستحکم زاییده این است که نخبگان و آحاد یک جامعهای در عقلانیت پایه خودش – یعنی فلسفه حیانی شکل گیری جامعه و تشکیل دولت – در طول زمان به جمع بندی رسیده باشند و بر آن اتفاق داشته باشند. هر چه اتفاق و اجماع نخبگانی عمیقتر باشد بنیان و پایه شکل گیری جامعه دولت قویتر خواهد بود.
حجتالاسلام عبدخدایی با طرح این سئوال که نخبگان اجتماعی بر سر چه چیزی باید توافق و اجماع داشته باشند و در کجا باید قلمرو چانه زنی و مناقشات را باز بگذارند؟ گفت: آن مولفهای که دولت تمدنی و دولت اسلامی را شکل میدهد عقلانیت پایه پیرامون ماهیت این دولتهاست. هر چه این عقلانیت پایه در اجماع نخبگانی وجود داشته باشد بافت آن قویتر و مستحکمتر خواهد بود. هر چه نهادها و نهادینهسازی مولفههای عقلانیت پایه قویتر باشد بافت اجتماعی مستحکمتر خواهد بود. هر چه اینها ضعیفتر باشد احتمال فروپاشی این دولت نزدیکتر خواهد بود.
وی با بیان اینکه در قلمرو عقلانیت پایه محل چانهزنی روزمره نیست، بلکه محلی است که یک ملت در عرض چند صد سال به عقلانیت پایه میرسند، افزود: آنچه که باید در شکل گیری دولت مورد اهتمام قرار بگیرد این است که محل بحث و مناقشه این عقلانیت پایه باید از بستر جامعه خارج شود و فقط به محل نخبگان جامعه محدود شود. فرایند پخته شدن، نهادینهسازی، ترمیم، تصویب و استمرار آن باید در میان نخبگان باشد و هر چه اجتماع نخبگان در این زمینه قویتر باشد هسته دولت تمدنی و دولت اسلامی قویتر خواهد بود و بنیان اجتماعی قویتر شکل خواهد گرفت.
حجتالاسلام عبدخدایی تاکید کرد: روی دیگر این سکه این است که فرایند بکارگیری علانیت جمعی و استفاده از عقلانیت همگان در چه قلمروی خواهد بود؟ آیا محدودشدن قلمرو عقلانیت پایه به نخبگان و محافل وزین و فاخر باعث نمیشود از عقلانیت مشترک کاسته شود.
وی گفت: عقلانیت پایه عقلانیتی است که یک ملت در طول سالهای زیادی به آن رسیده و نخبگان را در آن مجرا قرار داده اند ولی یک سری مسائل هست که مربوط به حوزه سیاستگذاری و تصمیمگیری و برنامه ریزی و فعالیتهای روزمره و محاسبات و اقدام بر اساس محاسبه است. این قلمرو برخلاف عقلانیت پایه، باید محل گفتگو و چانه زنی همگان قرار بگیرد. عقلانیت پایه آنقدر فاخر است که یک ملت در طول قرنها به آن رسیدهاند و محل گفتگوی اندیشمندان و نخبگان است ولی محل برنامه ریزی و سیاست گذاری محل استفاده از عقلانیت جمعی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه اگر جامعهای بخواهد بنیان اجتماعی قوی داشته باشد باید این دو قلمرو را با هم تداخل نکند و سهم هر کدام را بپردازد، تاکید کرد: اگر سهم و جایگاه این دو عوض شد، یعنی جایی که نخبگان باید در درون خودشان به نهادینهسازی، ترمیم، بازسازی، استقرار و تصویب آن اقدام کنند در بستر مناقشات روزمره و صرف بده و بستان سیاسی کردند بنیان اجتماعی را میپاشاند. از آن طرف اگر تصمیم هایی که باید در معرض تفکر عام مردم قرار بگیرد ولی به فلان شورا یا مجمع منحصر شد دیگر از عقلانیت مشترک جامعه بهره نخواهیم بود و این هم پایه بنیان اجتماعی و بهره گیری از عقلانیت جمعی را فرو میپاشاند.
حجتالاسلام عبدخدایی در پایان گفت: یکی از الزامات دولت تمدنی و دولت اسلامی شکل گیری و تعمیق و تثبیت بنیان اجتماعی است. لازمه بنیان اجتماعی این است که دو مقوله عقلانیت پایه و فلسفه حیاتی آن دولت در بستر نخبگان اجتماعی محل اجماع و وفاق باشد و دوم اینکه تصمیم های حوزه سیاسی و برنامه ریزی در معرض عام قرار بگیرد و از محفل های خصوصی به محفلهای استفاده از عقلانیت کلی جامعه کشیده شود.
انتهای پیام/