طرفداران اسلام التقاطی سکولار ظرفیت همراهی با تمدن اسلامی را ندارند
به گزارش دبیرخانه هفته علمی تمدن نوین اسلامی؛ کرسی ترویجی ظرفیتشناسی جریانهای فکری سیاسی ایران معاصر برای تمدن سازی توسط حجت الاسلام والمسلمین دکتر مهدی ابوطالبی استادیار علوم سیاسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) برگزار شد.
در ادامه گزارشی کوتاه از مقاله ارائه شده از نظر شما می گذرد:
در تقسیمبندی جریان های فکری – سیاسی ایران معاصر دستهبندیهای مختلفی وجود دارد. که هرکدام بر اساس یک مبنایی این تقسیمبندی را دارند. به نظر میرسد جریانهای دوران معاصر خصوصا بر اساس نقش دین و مبانی دینی یا مدرنیته و مبانی اندیشه مدرن غربی در مبنای فکری – سیاسی آنها در سه دسته کلی قابل تقسیم است:
۱٫جریان مذهبی
۲٫جریان روشنفکری غربگرا
۳ .جریان روشنفکری دینی یا التقاطی
به نظر میرسد همه گروهها و تشکلها واحزاب سیاسی ایران در قالب سه جریان کلی فوق قابل دستهبندی است. البته این نکته قابل ذکر است که به رغم وجود مبانی خاص مشترک در هر جریان، در درون این جریانها دستهبندیها و اختلافنظرهایی وجود دارد که به برخی اصول و روشها و اهداف برمیگردد نه مبانی کلان و اصلی.
۱٫ جریان مذهبی
در درون جریان مذهبی چند خرده جریان وجود دارد که همان طور که در بحثهای قبلی مطرح شد میتوان حتی برخی آنها را به نوعی به عنوان یک جریان نیز مطرح کرد.
جریان عقلانیت اسلامی
جریان عقلانیت اسلامی، جریانی است که قائل به جامعیت و جاودانگی دین اسلام است و معتقد است احکام اسلامی بر مبنای بحث خاتمیت به عنوان یکی از مباحث اصلی اعتقادی اسلام که در قرآن و روایات به آن تصریح شده است دین اسلام آخرین وکاملترین دین بشر است که باید تا آخر الزمان احکام آن در جامعه بشری جاری و ساری باشد. این تفکر در میان علما و اندیشمندان اسلامی از ابتدا تا به امروز وجود داشته است. شخصیتهای مذهبی سیاسی در سده اخیر تصریح و تأکید فراوانی به این مسأله داشتهاند. در آثار و اندیشههای علمای مبارز عصر مشروطه و دوره پهلوی این بحث به بیانهای مختلف مطرح شده است.
این جریان همچنین قائل به نهادسازی و نظامسازی دینی برای اداره و سرپرستی جامعه اسلامی است. لذا برای مدل نظام سیاسی اندیشهورزی کرده است که نمونههای عینی آن در رسالههای دوره مشروطه و تدوین اولین قانون اساسی در این دوره و همچنین رسالههای دوره پهلوی و آثار و مباحث مختلف در دوره جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی قابل مشاهده است. به عنوان نمونه میتوان به بحث از نظامهای سیاسی مختلف و نظام سیاسی مطلوب و مقدور در کتاب تنبیه الامه مرحوم نایینی و همچنین بحث از نهادهای مختلف اقتصادی مثل شرکت مخمس و … در کتاب شذرات المعارف مرحوم شاه آبادی در دوره پهلوی و بحث از بانک و بیمه و سایر سیستمها و بنگاههای اقتصادی در آثار شهید مطهری و تشکیل انواع نهادهای انقلابی و اسلامی در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی پس از انقلاب اسلامی توسط امام اشاره کرد.
این جریان همچنین قائل به تولید علم دینی بر اساس عقلانیت اسلامی و با تکیه بر نصوص دینی و علوم مختلف اسلامی مثل فقه، فلسفه، عرفان و … است. لذا در آثار بزرگانی چون امام، مقام معظم رهبری، شهید مطهری و اندیشمندان معاصر حوزه مثل آیات جوادی آملی و مصباح یزدی و … تصریح به بحث علم دینی و امکان تولید آن شده است. هرچند در تعریف علم دینی و شیوه تولید این علم اختلاف نظرهایی در درون این جریان وجود دارد. مثل دیدگاههای مختلف آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح، فرهنگستان علوم اسلامی و … در تعریف علم دینی و شیوه تولید آن.
این جریان همواره بر بحث وحدت اسلامی و مذهبی بین فرق مختلف اسلامی به ویژه شیعه و سنی تأکید فراوان داشته است. اقدامات بزرگانی چون مرحوم کاشف الغطاء، مرحوم آیت الله بروجردی و … در باب وحدت شیعه و سنی و همچنین طرح بحث هفته وحدت پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأکید فراوان امام و رهبری بر ضرورت وحدت بین فرق اسلامی از نمونههای بارز این امر است.
در مجموع این جریان در دوران معاصر پس از انقلاب از دیدگاه مورد نظر خود از اسلام در مقابل سایر جریانهای اسلامگرا تحت عنوان اسلام ناب یاد کرده است. اسلام ناب از اصطلاحات جدید جعل شده توسط امام خمینی است که در مقابل اسلام آمریکایی مطرح شده است و در اندیشه امام و رهبری اسلام آمریکایی در دو چهره اسلام متحجر مذهبی و اسلام سکولار التقاطی نمود پیدا کرده است:
اسلام ناب اسلامی است که همهجانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود. اسلام ناب آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و در خلوت شخصیمان معیّن میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معیّن میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معیّن میکند. اسلام ناب در ادبیات امام راحل (ره) در مقابل اسلام آمریکایی است. اسلام آمریکایی هم دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجّر، یک شاخه اسلام سکولار؛
در مجموع این جریان قائل به بحث تحقق تمدن اسلامی است که در آثار مختلف اندیشمندان آن از دوره مشروطه با همین تعبیر تمدن اسلامی دیده میشود. به عنوان نمونه رساله «مدینه الاسلام روح التمدن» از آیت الله شیخ احمد شاهرودی و رساله «مفتاح التمدن فی سیاسه المدن» تألیف میرزا محمد معین الاسلام بهبهانی در دوره مشروطه یا مباحث تمدنی مطرح شده در کتاب شذرات المعارف مرحوم شاه آبادی و همچنین تأکید فراوان امام و رهبری بر بحث تمدن اسلامی و تمدن نوین اسلامی از نمونههای بارز آن است.
یکی از مشکلات مکتب اخباری و مسلک اخباری مخالفت با نظامسازی و نهادسازی است که از لوازم تمدن نوین اسلامی است، لذا با این نگاه اخباری حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی بسیار مشکل است
جریان اخباریگری
نگارش کتاب «فوائد المدنیه» در نقد روش اجتهادی و اصولی شیعه، توسط ملا محمدامین استرآبادی (م ۱۰۳۰) آغازگر دورهای بود که با نام اخباریگری شناخته میشود. کتاب مذکور در کنار زمینههای بوجود آمده، توانست حدود دو قرن حوزههای علمی شیعه در داخل و بیرون ایران بویژه نجف و کربلا را متأثر نماید. بخش قابل توجهی از روحانیت شیعه با پذیرش تعالیم استرآبادی، به مقابله با میراث اجتهادی تشیع و بعضا حمله به عالمان بزرگ گذشته بویژه علمای مکتب حله چون علامه حلی برخواستند، گرچه گروهی از علما و روحانیان نیز همچنان پایبند به مکتب اصولی بودند.
میتوان گفت که یکی از مشکلات مکتب اخباری و مسلک اخباری مخالفت با نظامسازی و نهادسازی است که از لوازم تمدن نوین اسلامی است، لذا با این نگاه اخباری حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی بسیار مشکل است. نتیجه این مسلک اخباری شکلگیری گروههای و خرده جریانهایی مثل مکتب تفکیک، انجمن حجتیه یا برائتیهای افراطی است که در بخشهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
مکتب تفکیک
مکتب تفکیک جریانی است که توسط برخی علمای سنتی شیعه مثل مرحوم میرزا مهدی غروی اصفهانی پایهگذاری شد. مکتب تفکیک به نوعی ریشه در تفکر اخباریگری دارد، اما در مجموع تفاوتهایی با این جریان دارد. مکتب تفکیک جریانی است در درون جریان مذهبی که در اصل مشکلاتی با مباحث فلسفی و عرفانی دارد. روش اصلی دینپژوهی این جریان که به نوعی آن را از جریان عقلانیت اسلامی جدا میکند، جداسازی و تفکیک قرآن و سنت اهل بیت (ع) از فلسفههای یونان و عرفان و دستاورهای معرفت بشری است.
اصحاب این مکتب اجمالا قائل به تفکیک و جداسازی بین مطالب و معارف وحیانی ازافکار بشری است. این مکتب به تعبیر برخی محققین سه دوره را پشت سر گذاشته است. که در مجموع میتوان گفت هر سه دوره بویژه دوره دوم و سوم، تقریبا تمام اصول بنیادین ذکر شده در باب تمدن اسلامی را قبول دارد، هرچند در شیوههای استنباط و معرفت دینی و تولید علم، تفاوت نظر با جریان عقلانیت دینی دارد. اصحابت تفکیک به ویژه از دوره دوم به بعد منکر واقعیتی به نام فلسفه اسلامی یا عرفان اسلامی (چه عرفان نظری و چه عرفان عملی) نیستند؛ بلکه به وجود فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی، مانند طب، ادبیات و معماری اسلامی و امثال آن معترفند و تمدن اسلامی را باور دارند.
انجمن حجتیه
انجمن حجتیه تشکلی است که توسط شیخ محمود تولایی، مشهور به حلبی، در سال ۱۳۳۲، باهدف مبارزه با فرقه ضاله بهائیت که فعالیتهایش در دوره پهلوی دوم رو به گسترش گذاشته بود، تأسیس شد. انجمن ـ که از نظر سازمانی قوی بود و بیشتر نیز از افراد غیر روحانی استفاده میکرد ـ در راستای مبارزه با بهائیت، فعالیتهای زیادی انجام داده و موفقیتهای خوبی کسب کرده بود. با این حال، این تشکل، نه فقط در حوزهمبارزه با بهائیت، بلکه در محدودهای وسیعتر و طی بیش از دو دهه، در تعمیق بسیاری از آموزشهای دینی ـ و لو با برداشتی خاص ـ در سطح جامعه مذهبی ایران مؤثر بود. در اساسنامه انجمن، ضمن ذکر چارچوب فعالیتهای انجمن که طبیعتا تمرکز بر ترویج تشیع بود، بیان شده بود: «انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت». انجمن، در راستای فعالیتهای خود، در مواردی، از همکاری مسئولان رژیم پهلوی نیز در راستای اهداف و برنامههای خود استفاده میکرد، که طبعا این رویکرد، زمینه بدبینی انقلابیان را فراهم میآورد. برخی، عدم مداخله انجمن در سیاست یا ارتباط آن را با حکومت پهلوی، به دلیل پیشبرد اهداف خود، و پیروی از اصل تقیه دانستهاند.
تا حدود سال ۱۳۵۰، ابهام درباره انجمن اندک بود. اما به موازات بالا گرفتن روشهای انقلابی و زندانی شدن نیروهای مذهبی و روحانی، دامنه اتهام نسبت به انجمن بالا گرفت. با این حال، انجمن همچنان روشهای قبلی خود را دنبال کرده، به طور طبیعی اجازه فعالیت سیاسی به اعضا و هواداران خود نمی داد. این رفتار سبب شد تا انقلابیون نسبت به آن بدبینی بیشتری پیدا کرده، و به خصوص امام خمینی که رهبری نهضت را داشت، نسبت به آن بدبین شود. بر اساس برخی گزارشها، امام خمینی که روزگاری آقای حلبی را تأیید میکرد، در سالهای پیش از انقلاب به تدریج نسبت به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را قطع کرد. گفته شده آقای حلبی مانند بسیاری از علما، از روی کار آمدن تودهایها هراس داشت؛ ولی در جریان ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ این باور او عوض شد و از فردای آن روز اعلام کرد در سراسر کشور به افراد انجمن گفته شود که در تظاهرات شرکت کنند؛ با این حال، و به رغم ارادت زیاد همه اعضای انجمن به وی، برخی از اعضای انجمن با وی در این مسأله مخالفت کردند. طبعا، بخشی از این مخالفت، میتوانست ریشه در رویکرد مسلک اخباری برخی از آنها داشته باشد که اقامه حکومت اسلامی در دوره غیبت را جایز نمیدانستند.
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، به رغم همراهی و تأیید سازمان انجمن حجتیه و شخص مؤسس آن نسبت به انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و اصل مهم ولایت عامه فقیه، اما موضع نیروهای تربیت شده در انجمن یکدست نبود و میتوان مواضع آنها را، به سه دسته تقسیم کرد: ۱٫ حامی انقلاب؛ ۲٫ بیتفاوت؛ ۳٫ منتقد و مخالف انقلاب. مواضع گروه دوم و سوم، به تدریج، بویژه در شرایط خاص و انقلابی سالهای اولیه پیروزی انقلاب، موجب واکنشهایی از سوی برخی مسئولان نظام جمهوری اسلامی بدان شد؛ گرچه انجمن به صورت رسمی و سازمانی، در پاسخ انتقادها، خود را حامی انقلاب و نظام معرفی میکرد. در نهایت، پس از اشاره غیرمستقیم امام خمینی به انجمن که بدون تصریح به اسم انجمن، خواستار کنارگذاشتن اعوجاجات شده بود، انجمن در اول مرداد ۱۳۶۲ رسما تعطیلی خود را اعلام کرد. گفته شده، پس از این اقدام، امام در جلسه خصوصی، با اشاره به این که انجمن خود را تعطیل کرده، نه منحل، این اقدام را بیفایده خوانده بود. لذا همچنان میتوان تفکر انجمن مبنی بر نفی دخالت در امور سیاسی در عصر غیبت و عدم جواز قیام و تشکیل حکومت در عصر غیبت را در بین هواداران و اعضای سابق و فعلی انجمن دید. با توجه به این نگاه در میان هواداران انجمن، این دسته افراد و این رویکرد به دلیل مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی و دولت اسلامی در عصر غیبت به طریق اولی نمیتوانند با تشکیل تمدن اسلامی موافق باشند چرا که دولت اسلامی و نظام سیاسی اسلامی یکی از گامهای قبل از تشکیل تمدن اسلامی است و همچنین نظام سیاسی اسلام از مؤلفههای اصلی تمدن نوین اسلامی است.
برائتیهای افراطی یا تشیع انگلیسی
برائتیهای افراطی یا تشیع انگلیسی به جریانی اطلاق میشود که معتقد است برای حفظ ارزشها و تفکرات شیعی باید نقاط اختلاف شیعه و سنی پررنگ شود و شیوههای خاصی از عزاداری مثل قمه زنی گسترش پیدا کند. تفکری که در این جریان مطرح است شباهت بسیار زیادی به سلفیهای تکفیری دارد و آن دور کردن مردم از تعقل است. شاید این جریان در ادعا اخباری نباشد و کتابهای اصولی نیز داشته باشند ولی نوع مواجهه آن با مسائل مختلف اخباری است که نتیجه آن دور کردن مردم از تعقل است. این جریان به صراحت به این امر اشاره دارد که زمان تقیه به سر آمده است و وحدت و تقریب بین مذاهب را کفر قلمداد میکنند. مسئله بعدی نیز این است که با یک تعبیر خودساخته با بحث شعائر حسینی مواجه میشوند. آنها با خط کشی شدید بین شیعه و غیرشیعه بر علیه وحدت اقدام میکنند.
این جریان در مکتوبات خود به هیچ وجه به مسئله جدایی دین از سیاست اشاره ای ندارد ولی در عمل برای جدایی دین از سیاست اقدام می کنند. به این دلیل که بتوانند بدنه ای از مردم را با خود همراه کند لذا با انجمن حجتیه به خاطر زاویه ای که با نظام جمهوری اسلامی دارد، ائتلاف میکنند. آنها تلاش میکنند که مراجعی را که وارد بحثهای سیاسی نمیشوند، منتسب به خود کنند که این خیلی مسئله خطرناکی است.
یکی از اقدامات این جریان، تفرقه افکنی در جهان اسلام است. یک رویکرد از مدل تفرقهانگیز در میان برادران اهل سنت داریم که جریانات سلفی از نمونه آن است. در میان تشیع نیز همین جریان برائتیهای افراطی یا تشیع انگلیسی است که هم در جهان تشیع ایجاد تفرقه می کند و هم در برابر برادران اهل سنت. آنها حرمت لباس پیامبر(ص) را رعایت نمی کنند و با الفاظ رکیکی از علمای شیعه و سنی یاد می کنند. این جریان با تبدیل روز قدس به روز امامین عسکریین و همچنین تبدیل هفته وحدت به هفته برائت به نوعی به دنبال تغییر اولویتهای جهان اسلام هستند. این جریان با ایجاد میزانی مانند قمه زنی یا سب و لعن، هر کس که به این تراز اعتقادی نداشته باشد را از دایره تشیع خارج می کنند و آنها را متهم به بی غیرتی در مورد ولایت و شعائر حسینی متهم می کنند.
این جریان نیز به دلیل تأکید عملی بر نوعی از جدایی دین از سیاست و مهمتر از آن مخالفت با رویکرد وحدتگرایانه نمیتواند همراهی مناسبی با بحث تمدن نوین اسلامی داشته باشد.
جریان مذهبی التقاطی
جریان مذهبی التقاطی همان جریان روشنفکری دینی است که به یک معنا میتواند جزیی از جریان مذهبی باشد و به یک معنا میتواند شاخهای از روشنفکری باشد. اما به دلیل اهمیت آن و تفاوت جدی که با جریان مذهبی و البته روشنفکری غربگرا دارد، این جریان به طور جداگانه بحث میشود.
در اندیشه روشنفکران غربگرا جامعیت دین پذیرفته نیست و قلمرو دین با توجه به بحث انتظار بشر از دین حداقلی است، لذا این اندیشمندان با بحث جامعیت و جاودانگی اسلام مشکل دارند
۲٫ جریان روشنفکری غربگرا
جریان روشنفکری غربگرا جریانی است که معتقد به کامل بودن سیر پیشرفت غرب از سنت به مدرنیته است. این جریان معتقد است جامعه ایران نیز برای حرکت به سمت پیشرفت باید از الگوی پیشرفت غربی و آموزههای روشنفکران عصر روشنگری در غرب استفاده کند. لذا برای حل مسائل سیاسی – اجتماعی قائل به استفاده از نظریات وتئوریهای اندیشمندان جدید (مدرن) غربی است.
در اندیشه روشنفکران غربگرا جامعیت دین پذیرفته نیست و قلمرو دین با توجه به بحث انتظار بشر از دین حداقلی است، لذا این اندیشمندان با بحث جامعیت و جاودانگی اسلام مشکل دارند. متفکرین این جریان به تبع همین مبنا، با نظام سیاسی دینی و دخالت دین در سیاست نیز مشکل دارند. حسین بشیریه از جمله متفکران این جریان است. وی ضمن تأیید دموکراسی به عنوان بهترین مدل سیاسی، در کتاب آموزش دانش سیاسی، پایه اعتقادی سکولاریستی خود را چنین بیان داشته است: «یکی از تهدیدهای عمده ای که در قرن بیستم برای دموکراسی پیدا شد، تمایل مذاهب به مداخله در حیات سیاسی بود. غلبه اجتماعی و سیاسی مذهب به شیوهای که موجب گسترش روحیه عدم تساهلگردد، از رشد ارزشهای دموکراتیک جلوگیری میکند. معمولا دخالت گسترده دین در سیاست، مانع عمدهای برای دموکراسی و ارزش های آن ایجاد می کند. دموکراسی ذاتا نیازمند جدایی اقتدار سیاسی از اقتدار مذهبی و حوزه عرفی از حوزه مذهبی است. در صورتی که قانون الهی در همه حوزه ها حاکم تلقی شود، دیگر جایی برای قانونگذاری و مشورت و رقابت باقی نمی ماند.
متفکران این جریان همین مبنا نظام جمهوری اسلامی را نیز مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است بعد از انقلاب اسلامی، گفتمان سنت گرایی ایدئولوژیک (در تمایز با گفتمان پاتریمونیالیسم سنتی و مطلقۀ عصر پهلوی) بر فضای سیاسی کشور غلبه یافته است. از نظر وی نظام جمهوری اسلامی میراث خوار استبداد شرقی و علت توسعه نیافتگی ایران نیز فرهنگ نئوپاتریمونیالیستی (پدرسالارنه یا سلطانیسم) حاکم بر فرهنگ مردمی و نخبگان سیاسی معرفی شده است. بشیریه همچون دیگر تجدید نظرطلبان، صرفاً فرهنگ غرب را لایق لیبرال دموکراسی میداند و فرهنگ سیاسی شیعه را فرهنگ تبعیت معرفی میکند که با استبداد ستیزی و دموکراسی گریزی همراه است. در آثار بشیریه، بسیاری از مظاهر مردم سالارانۀ جمهوری اسلامی در قالب مفاهیمی چون «شبه دموکراسی» به استهزا گرفته شده و او فراتر از آن «اسلام» را دینی متضمن عناصر نیرومندی از توتالیتاریسم میداند که مدعی نظارت بر ابعاد مختلف زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی است.
برخی از این روشنفکران معتقدند که خلاقیت انسانی یکی از ارکان توسعه است و دین بزرگترین مانع رشد خلاقیت در یک جامعه است. علمداری در این زمینه میگوید:
در محیطی که اعتقاد به ماوراء طبیعت، از جمله خدا وجود دارد، هیچگاه اندیشه، تعقل و پیشرفت تحقق نخواهد یافت.
جریان روشنفکری غربگرا به دلیل عدم اعتقاد به جامعیت اسلام، دولت اسلامی، الگوهای اسلامی پیشرفت، نهادسازی و نظامسازی دینی نمیتواند با تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی همراه باشد.
در جریان مذهبی نیز جریان عقلانیت اسلامی، جریان مکتب تفکیک و خردهجریانهایی مثل فرهنگستان علوم اسلامی، اصل تمدن اسلامی را پذیرفتهاند و ظرفیت تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی را دارند
۳٫ جریان روشنفکری دینی یا التقاطی
یکی دیگر از جریانهای فکری رایج در دورۀ مشروطه و دورۀ انقلاب اسلامی, جریانی است که برای دینشأنی قائل است که در مواجهه با فرهنگ و تمدن مدرن و مدرنیته هیچ برخوردی به وجود نمیآورد و در این حالت نمیتوان تعارض میان آن دور متصور شد بلکه در مواردی هم می توان قائل به تعامل و یا همسانی بین آنها شد.
این رویکرد تمایز و تعارض میان دین و مدرنیته را رد میکنند. این دیدگاه بر آن است که علیرغم آن که مدرنیته یک کل است و اعضا و اجزای آن در ارتباط با یکدیگر معنا یافته و در صورت جدا شدن از یکدیگر – که اصلاً چنین فرضی هم مطرح نیست – از کارکرد اصلیشان دور خواهند افتاد، اما میتوان تعاملی مناسب میان دین و مدرنیته ایجاد کرد و از آن جا در جهت مدرنیزاسیون جامعه و نیل به مدرنیته اقدام کرد.
با این حال تفاوتی که میان این جریان و دیدگاه قبلی وجود دارد در این است که گروه اول ضدیت خویش و تعارض دین با مدرنیته را آشکار را اعلام میکند، اما این جریان به علت آگاهی از زمینههای مذهبی جامعه و حساسیت آن در قبال اعتقادها، آرا و اندیشههای ضد دینی، سعی میکند دین را به نحوی قرائت و تفسیر کند که منطبق با و در خدمت مدرنیته باشد. بنابراین این دیدگاه بر آن است که علیرغم این که مدرنیتۀ غرب به منزلۀ یک سیستم غیرقابل تجزیه است، اما نظام مفاهیم دینی را میتوان با خوانشجدید و تفسیر نوین، تجدید و بازسازی کرده و آن را بر سیستم مدرنیته گره زد.
در بحث قلمرو دین، نگاه جریان روشنفکری دینی و التقاطی تقریبا مشابه نگاه روشنفکری غربگراست به این معنا که قائل به دین حداقلی هستند. اما نوع طرح این دین حداقلی در این جریان متفاوت است و آنهاسعی میکنند با نگاه درون دینی این امر را ثابت کنند.
مهندس بازرگان به ویژه در نگاههای بعد از انقلابش معتقد شد که دین رابطه معنوی بین انسان و خداست و برای آباد کردن آخرت آمده و ارتباطی به دنیا ندارد:
آن چه درهیچ یک از این سرفصل ها یا سوره ها و جاهای دیگر دیده نمی شود، این است که گفته شود، ما آن را فرستادیم، تا به شما درس حکومت واقتصاد ومدیرت و یا اصلاح امور زندگی دنیا واجتماع را بدهد.
در بحث نسبت دین و سیاست، جریان روشنفکری دینی یا التقاطی قائل به جدایی دین از سیاست و سکولاریسم با نگاه دروندینی است. به تعبیر دیگر این جریان برای جمع نگاه سکولاریستی و اصل دین به تبیینی از دین میپردازد که خودبخود و با توجه به مبانی واصول دینی، و در درون این سکولاریسم پذیرفته شده است. حتی گاهی با استدلالات درون دینی یعنی استدلال به آیات و روایات در پی اثبات سکولاریسم هستند.
جمع بندی و نتیجهگیری
از مجموع بررسیها به دست میآید از بین جریانهای موجود فکری – سیاسی معاصر جریان روشنفکری غربگرا و جریان روشنفکری دینی به دلیل عدم اعتقاد به اصل جامعیت و جاودانگی اسلام و همراهی دین و سیاست، مخالفت با علم دینی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و همچنین مخالفت با نهادسازی و نظامسازی دینی و اعتقاد به اسلام سکولار ظرفیت لازم برای تمدن سازی نوین اسلامی را ندارند و صراحتا هم با این حرکت مخالفت کردهاند.
در جریان مذهبی نیز جریان عقلانیت اسلامی، جریان مکتب تفکیک و خردهجریانهایی مثل فرهنگستان علوم اسلامی، اصل تمدن اسلامی را پذیرفتهاند و ظرفیت تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی را دارند و در این راستا نیز اقداماتی داشتهاند، اما سایر جریانهای مذهبی مثل مسلک اخباریگری، انجمن حجتیه، برائتیهای افراطی یا تشیع انگلیسی، مذهبیهای التقاطی به دلیل مخالفت با نهادسازی و نظام سازی دینی، مخالفت با تشکیل حکومت و دولت اسلامی در عصر غیبت و مخالفت با استراتژی وحدت اسلامی و همگرایی ملتهای جهان اسلام، ظرفیت لازم برای همکاری و همراهی در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی را ندارند. به تعبیر دیگر در میان جریان مذهبی طرفداران اسلام متحجر یا اسلام التقاطی سکولار ظرفیت همراهی با تمدن نوین اسلامی را ندارند.
انتهای پیام/