بقاء تمدن مشروط به وجود اخلاق در رگهای آن است
به گزارش دبیرخانه هفته علمی تمدن نوین اسلامی به نقل از شماره ۱۲۶ مجله خیمه، اخلاق و ارزشها بیانگر جنبه معنوی و روحی و همچنین جوهر و اساس هر فرهنگ و تمدنی هستند که در عین حال بقا و پایداری آن را در طول تاریخ برای نسلهای مختلف تضمین میکنند. جنبهای که اگر روزی از بین رفت، حرارت و گرمای تمدن برای انسان از بین میرود. در روزگاری که گروههای متفاوتی به بهانههای سیاسی یا اجتماعی یا پیشرفت و مدرنیته سعی دارند از اهمیت اخلاق بکاهند و گزینه خود را جایش بنشانند با حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا به گفتوگو نشستیم تا جایگاه اخلاق در تمدن نوین اسلامی را بررسی کنیم؛
* با توجه به اینکه اخلاق امری است که مورد سفارش دین اسلام است، آیا در ادیان دیگر هم اخلاق این همه مورد تاکید و اهمیت بوده است؟ لطفا در این زمینه مقایسهای کنید؟
اخلاق، یک امر درونزا و فطری است و لذا در هر انسانی که از فطرت سالم و پاکیزهای برخوردار است وجود دارد، لکن ادیان الهی و در رأس آنها اسلام، ابواب اخلاق اسلامی را چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی باز میکنند. اگر ادیان الهی به ویژه اسلام که آخرین و کاملترین دین خداست، نبودند، بسیاری از معارف ناب اخلاقی شناخته نمیشد، ضمن اینکه دین اسلام بسترهای تحقق آموزههای اخلاقی را نیز فراهم کرده است. بر همین اساس است که پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «إِنّی بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ». با این حال، ورود ادیان الهی در اخلاق لزوماً یکسان نیست یعنی ممکن است مسیحیت بر حسب شرایط زمانه و نیازهای جامعه آن عصر، بر روی یکسری از ارزشهای اخلاقی تمرکز کرده باشد که در یهود این نحوه تمرکز مشاهده نشود. مثلاً مسیحیت روی عفو و گذشت یا روی مدارا تأکید خاصی دارد ولی ما در معارف اخلاقی مورد تاکید دین یهود، به دلایلی تمرکز بیشتری را بر روی حقوق مشاهده میکنیم.
*می توان گفت اخلاق، نقطه اشتراک تمدنهاست؟
خیر! همه اعضاء جامعه یا جوامع تمدنی متخلق به اخلاق نیستند. در طول تاریخ میتوان تمدنهای بزرگی را یافت که علیرغم رشد چشمگیر مادی و بهرهمندی از بعضی شاخصهای مهم تمدنی، نهایتا در اثر گسترش فساد اخلاقی متلاشی شدهاند. قرآن مجید به بعضی از این تمدنها اشاره میکند. مثلاً قوم عاد یا ثمود و غیره که صاحب تمدن بودند.
حتی قرآن در سور مبارکه فجر وقتی در مقام توصیف اجمالی تمدن قوم عاد برمیآید، آن را بی نظیر معرفی میکند؛ «التی لم یخلق مثلها فی البلاد». در عین حال من معتقدم، آن تمدنهایی در تاریخ چه از جهت مادی و چه از جهت معنوی سرافزار شدهاند که به ارزشها و قوانین اخلاقی بها دادهاند. لذا میتوان گفت رمز بقاء یک تمدن و میوه دهی آن مشروط به وجود اخلاق در رگهای آن است.
* اخلاق در تمدن نوین اسلامی که رویش تاکید دارید چه جایگاهی دارد؟
همانطور که اشاره کردم، اساس بعثت نبی مکرم اسلام به اتمام رساندن اخلاق الهی در جامعه است. بنابراین در تمدن نوین اسلامی که الگوی اعلای آن پیامبر اکرم(ص) میباشد، اخلاق یک رکن اساسی و منحصر بهفرد است. یعنی بسیاری از عناصر تمدنی در اسلام، مستقیم و غیرمستقیم به دنبال ایجاد بسترهای مساعد برای اخلاقی شدن جامعه و نهادینه شدن آن هستند، حتی مبارزه با فقر و محرومیت هم غیرمستقیم به اخلاقی شدن جامعه کمک میکند.
از این گذشته، از نظر بنده، تمدن عبارت است از شکل گیری یک نظم اجتماعی پیشرفته و عینیت یافته، با این ملاحظه که هیچ عنصری مانند اخلاق نمیتواند در ساخت و تضمین این نظم نقش آفرین باشد.
*با این حساب چگونه میتوان اخلاق اسلامی را ترویج و آن را در جامعه احیا کرد؟
گرچه تبیین و تعلیم معارف اخلاقی بسیار مهم است، لکن مهمتر از ارائه معارف اخلاقی در قالب آموزش، وعظ، نصیحت و یا حتی امر به معروف و نهی از منکر، عمل بزرگان جامعه به اخلاق است. ما در جامعه الگوهایی داریم، خیلی از اهالی جامعه فرهنگی و هنری در کشور ما یا خیلی از دانشمندان و متخصصان در جایگاه گروههای مرجع قرار دارند. رفتار این الگوها هر قدر اخلاقیتر باشد، و البته در اخلاقی زیستن به ریاکاری رو نیاورند، جامعه بیشتر به سمت اخلاق حرکت میکند.
علاوه بر این، نقش سامان، ساختار و مقررات جامعه هم خیلی مهم است. به نظر من، سامان یا همان نظم موجود در جامعه باید عمیقاً اخلاقی طراحی شود و ریشه بیاخلاقی را در حد خود بخشکاند یا زمینه را برای نقض اخلاق از بین ببرد. امروز نظم موجود در جامعه ما در همه زمینهها اخلاقی نیست یا در مواردی، در برابر اخلاق حساسیتی از خود نشان نمیدهد.
*نظرتان درباره اخلاق منهای دین که این روزها دربارهاش حرفهایی شنیده میشود چیست؟
اخلاق منهای دین، دو معنا دارد: یکم، اخلاق برای نفع و سود که در نقطه مقابل اخلاق برای رضایت و قرب الهی است و دوم، اخلاق به مثابه یک امر شخصی نه یک امر اجتماعی و سیستماتیک. این جدای از واقعیت مهمی است که در ابتدا خدمتتان اشاره کردم و آن این بود که بسیاری از معارف ناب اخلاقی حاصل دین است و اخلاق منهای دین، یعنی محروم کردن مردم از آن معارف بینظیر. به نظر من جدایی اخلاق از دین حتما به بی اخلاقی منجر میشود چراکه نه تنها قدرت تأمین نیازهای معارفی را ندارد، بلکه در عمل مردم را با «نسبیت گرایی» که آفت اخلاق است روبرو میکند؛ ضمن اینکه اخلاق منهای شریعت، اخلاق را از جنبه اجتماعی و اصلاح گرایانه آن، به جنبه صرفاً فردیاش تنزل میدهد.
امروز بعضیها اخلاق منهای شریعت را ترویج میکنند اما واقعیت این است که برآیند فعالیتهای اخلاقی آنها یک صدم برآیند کنشهای اخلاقی معتقدان اخلاقِ به اضافه شریعت نیست و حتی همانطور که عرض کردم در مواردی فعالیتهای آنها به ضد خود تبدیل میشود. این را هم در انتهای پاسخ به سئوال شما در پرانتز عرض کنم که اخلاق در اسلام، هرچند منشأ فطری دارد اما در بطن شریعت به تکالیف و حقوق تبدیل شده است لذا هیچ ارزش اخلاقیای را نمیتوان پیدا کرد که در فقه جایگاهی چه در حد واجب و حرام، و چه در حد مستحب و مکروه نداشته باشد.
*آیا می توان ادعا کرد که اخلاق معیار سعادت و شقاوت است؟
اگر «ایمان» پشتوانه و قوه محرکه اخلاق باشد، حتماً میتوان گفت که اخلاق در دو بُعد مدنی و اجتماعی و البته به معنای جامع آن، معیار سعادت و شقاوت است. به بیان واضحتر، این اخلاق است که با اتکاء به ایمان و البته در پیوند با شریعت، زمینه دست یابی انسان به سعادت حقیقی را فراهم میکند.
*آیا فلسفه اخلاق اسلامی توان پاسخگویی به مسائل اخلاقی روز را دارد؟
فلسفه اخلاق اسلامی جزء پیشرفتهترین و عمیقترین فلسفههای مضاف محسوب میشود و به دلیل برخورداری از عقلانیت اسلامی، از ظرفیت منحصر بهفردی برای پاسخگویی به مسائل برخوردار است. به نظر میرسد، فلسفه اخلاق اسلامی هر کجا در معرض مسائل نوپدید قرار گرفته، سربلند بیرون آمده است. همانطور که می دانید کار اصلی فلسفه اخلاق پاسخ به پرسشهای مبنایی درباره اخلاق و توجیه عقلانی ارزشهای اخلاقی است که شامل پرسشهای اساسیِ مستحدثه نیز میشود.
نکته اصلی اینجاست که فلسفه اخلاق اسلامی با اتکاء به معارف دین، و بدون آنکه از مرزهای عقلی فلسفه اخلاق عقب نشینی کند، به مراتب در پاسخگویی به این پرسشها اعم از پرسشهای معمول و پرسشهای مستحدثه، موفقتر عمل کرده است.
*مباحث اخلاق اسلامی آنگونه که در آثار امام خمینی و استاد مطهری و … وجود دارد، بر آموزههای اسلامی همچون عنصر ایمان استوار است. با توجه به اینکه آیت الله جوادی آملی معتقد است اخلاق زبان جهانی اسلام است، چگونه میتوان آن را به صورت جهانی مطرح نمود؟
همان طور که در ابتدا اشاره کردم، اخلاق یک امر تکوینی و فطری است، لذا حداقلهای آن منحصر به مسلمانان نیست، یعنی هر کسی که گوهر انسانیت در او حفظ شده باشد، میتواند رفتار اخلاق مدارانه داشته باشد و اتفاقاً ایمان در بستر اخلاق به شکوفایی میرسد. با این حال روشن است که حُسن فعلی بدون حُسن فاعلی، میوه این دنیاست و در جهان آخرت که زندگی اصلی و ابدی انسان در آنجا رقم میخورد، اعمال نیکویی که منهای ایمان صورت میگیرد، ثمرهای برای حیات ابدی انسان ندارد. هر چند در روایات داریم که به انسان کمک میکند. متن قرآن کریم میفرماید: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»(فاطر/۱۰) یعنی فقط ایمان و عناصر متصل به ایمان است که با قوه عمل صالح بالا میرود و تبدیل به سرمایه ابدی میشود. این مطلب خیلی ظریف است و جا دارد نسبت به آن دقت شود.
*امروزه آموزه های اخلاقی اسلام همچون توکل، اخلاص، مراقبه و مشارطه و محاسبه و … با عناوین و اشکال دیگری در کتب روانشناسی ترجمه شده خارجی میان نسل جوان گسترش مییابد و با اینکه از عنصر خدا و مذهب تهی است، از اقبال زیادی برخوردار است در حالیکه شاید گاهی آموزههای اسلامی از چنین اقبالی برخوردار نیست. چه تمهیدی باید صورت گیرد تا اخلاق اسلامی در انزوای بیشتر قرار نگیرد؟
مسأله اصلی کتب روانشناسی یا کتبی که در صدد هستند بر افسردگی و ناکامیهای مادی غلبه کنند، نرمالسازی حیات حیوانی انسانی است، البته در همین امر هم با چالشهای جدی روبرو هستند؛ یعنی امروز خیلی از جوانان نسبت به این کتب و شکافی که بین آنها و واقعیت وجود دارد، احساس سرخوردگی میکنند.
این در حالی که اخلاق اسلامی جدای از سامانبخشی به حیات مادی، زمینه صعود انسان به ملکوت و حقیقت این عالم را فراهم میکند. بنابراین تا زمانی که جوانان ما به دنبال پرواز به عالم معنا نباشند و خود را اسیر و گرفتار دنیازدگی کنند، مزه اخلاق اسلامی و افق بیانتهایی که این اخلاق برای زندگی آنها ایجاد میکنند را درک نخواهند کرد، لذا گام اول در روی آوردن به اخلاق الهی خروج از زیست حیوانی است. باید توجه داشت، لذتی که زیست اخلاقی برای یک جوان در اثر قرار گرفتن در مسیر کمال ایجاد میکند، با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست.*
*گفتگو از: سید حسین امامی
انتهای پیام/